Web Analytics Made Easy - Statcounter

«الکساندر کنیازف» پژوهشگر ارشد موسسه مطالعات اوراسیای دانشگاه روابط بین‌الملل مسکو وابسته به وزارت امور خارجه روسیه ضمن یادداشتی که در اختیار خبرنگار خبرگزاری فارس در دوشنبه قرار داد، به بررسی سیاست خارجی کشورهای آسیای مرکزی نسبت به قضیه اوکراین و تعامل این کشورها با بازیگران مهم عرصه بین‌الملل پرداخت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در این یادداشت آمده است: در اواسط دهه جاری میلادی سیاست چندجانبه‌گرایی که مبنای دکترین‌های سیاست خارجی همه کشورهای آسیای مرکزی را تشکیل می‌داد، در سراسر جهان با بحران مواجه شد، زیرا نظام تک‌قطبی شروع به فروپاشی کرد و همزمان روند شکل‌گیری مراکز قدرت جایگزین آمریکا تسریع شد. در فضای پسافروپاشی، این روند در بحران اوکراین به اوج خود رسید که حاکی از رویارویی مستقیم و طولانی‌مدت بین روسیه و آمریکا بود، اما ظاهراً چنین شرایطی به طور کامل از سوی نخبگان حاکم آسیای مرکزی درک نشد.

نخستین واکنش‌های نخبگان منطقه نسبت به آغاز عملیات ویژه نظامی روسیه در اوکراین و همچنین رویدادهای بعدی نشان‌دهنده آن است که این بحران بیم و نگرانی آنها در مورد احتمال بی‌ثباتی داخلی و دخالت خارجی را بیشتر کرده است. تغییر مرزهای سرزمینی در فضای پساشوروی همیشه از سوی کشورهای آسیای مرکزی پذیرفته می‌شود، زیرا در این منطقه بهانه‌های زیادی برای بازنگری مرزهای موجود و همچنین ایجاد مناطق (آنکلیف یا جزایر) جدایی‌خواه وجود دارد.

عملیات ویژه نظامی روسیه در اوکراین توازن دیدگاه‌های موجود نخبگان آسیای مرکزی را که مبتنی بر درک نقش روسیه به عنوان ضامن کلیدی امنیت داخلی آنها بود، برهم زد. مبنای این امر را احتمال تکرار سناریوی اوکراینی با مجموعه‌ای از مسائل و از جمله اختلافات قومی و درون‌نخبگانی در کشورهای آسیای مرکزی شکل می‌دهد. ظاهراً به دلیل ساختار قومی، این امر در قزاقستان واکنش‌های زیادی را در میان جمعیت کشور در رابطه با روس‌هراسی ‌به بار آورده است.

با این وجود هنوز هم کشورهای آسیای مرکزی همچنان روی امکان ادامه سیاست خارجی چندسویه حساب می‌کنند و تصمیمات نخبگان حاکم عمدتا به طور محدود مبتنی بر ارزیابی‌های دقیق علمی بوده و به این دلیل بیشتر دارای جنبه فردی است. نخبگان به دلیل فقدان برنامه‌های راهبردی، بیشتر روی حل وظایف جاری، کوتاه‌مدت و میان‌مدت تمرکز دارند. موقعیتی بودن سیاست خارجی و عدم وجود مواضع مشخص کشورهای منطقه را می‌توان در مثال رای‌دهی این کشورها به قطعنامه‌های مجمع عمومی سازمان ملل که حاوی محتوای ضد روسی است، مشاهده کرد. در چنین مواقعی نمایندگان کشورهای منطقه یا از رای دادن خودداری می‌کنند یا غایب هستند.

مرحله جدیدی از رویارویی سطح جهانی پس از شروع عملیات ویژه نظامی در اوکراین و وضع تحریم‌های غرب علیه روسیه به طور مستقیم بر کشورهای آسیای مرکزی تاثیر گذاشته و شرکای غربی‌شان بیش از پیش از آنها می‌خواهند تا همکاری‌های خود با روسیه را قطع کنند. پس از 24 فوریه 2022، نمایندگان سطوح مختلف ساختارهای اتحادیه اروپا و آمریکا بازدیدهای متعددی از کشورهای آسیای مرکزی انجام دادند.

چنین شدت تماس‌ها قبلاً بین کشورهای آسیای مرکزی و غرب معمول نبود. همزمان با شروع بحران اوکراین، اظهارنظرهای مقامات اتحادیه اروپا و آمریکا در مورد کشورهای آسیای مرکزی مشخص‌تر و تندتر شد. بنابراین علیرغم تأثیر کلی نسبتاً مطلوب بحران اوکراین بر آسیای مرکزی (شانس‌ به دست آوردن مزایای اقتصادی قابل توجهی)، در درازمدت ممکن است کشورهای منطقه با چالش‌های جدی روبرو شوند.

طولانی شدن روند مانور کشورهای آسیای مرکزی بین فشار‌های غرب و فرصت‌هایی جدید همکاری با روسیه (تهدیدها وفرصت‌ها) هنوز اجازه نمی‌دهد مدعی بشویم که به صورت اساسی در سیاست خارجی کشورهای منطقه تغییراتی رخ داده است. اگرچه در واقع برای این کشورها نیاز به تدوین چشم‌انداز استراتژیک جدید وجود دارد. در این میان تحلیل تطبیقی ​​رفتار سیاست خارجی کشورهای آسیای مرکزی در شرایط جدید ژئوپلیتیکی حاکی از واکنش‌ها و تاکتیک‌های متفاوت رفتاری آن‌ها نسبت به اتفاقات است.

در بهار امسال قرقیزستان، تاجیکستان و ترکمنستان با پرهیز از مجادلات سیاسی، ترجیح دادند منتظر بمانند و همزمان به تجدید کانال‌های جداگانه همکاری با روسیه از جمله نقل و انتقالات مالی پرداختند. ازبکستان به طور فعال تعامل خود با روسیه را توسعه می‌دهد، اما از هر گونه اقدامی که نیازمند موضع‌گیری سیاسی باشد، اجتناب می‌کند.

در ادامه به عملکرد کشورهای منطقه در رابطه به تحریم‌های آمریکا و غرب علیه روسیه می‌پردازیم.

قزاقستان

قزاقستان موضع‌گیری‌های ویژه‌ای دارد که مشخصه آن سطح بالای سیاسی شدن فرآیندهای جاری است. در عین حال تمایل رهبری قزاقستان برای نشان دادن وفاداری حداکثری خود به آمریکا و غرب، این کشور را از سایر کشورهای منطقه متمایز کرده است. اظهارات مستمر و نمایشی رهبری قزاقستان با تاکید بر امتناع این کشور از حمایت روسیه در زمینه تحریم‌ها را می‌توان تلاش‌های هیستریک برای حفظ سیاست خارجی چندجانبه‌گرایانه تلقی کرد.

البته این امر در عین حال نشان‌دهنده عدم درک «آستانه» از شدت تقابل ژئوپلیتیکی و این واقعیت است که در میان‌مدت باید به طور ناگزیر یکی از طرف‌های مناقشه را انتخاب کرد.

چنین رفتار قزاقستان تا حد زیادی نتیجه استقلال محدود اقتصادی است که برای توسعه منابع معدنی خود متکی به شرکت‌های خارجی است. درست است که بیش از 80 درصد از صادرات نفت قزاقستان منبع اصلی درآمد بودجه کشور بوده و به صورت مستقیم به روسیه وابسته است اما این کشور مسیرهای جایگزین روسیه برای عرضه حجم متناسب نفت به بازارهای خارجی را در اختیار ندارد.

تفاوت قزاقستان با سایر کشورهای آسیای مرکزی داشتن مرز مستقیم با روسیه است که به طور عینی حداکثر فرصت را برای جابجایی شرکت‌های روسی در قلمرو خود و همچنین برای ترانزیت کالاهای تحریم‌شده به روسیه و خروج کالاهای روسی به بازارهای خارجی را فراهم می‌کند. علاوه بر آن قزاقستان تنها کشور در منطقه است که عبور کالا از مرز خود با روسیه و همچنین تمامی تراکنش‌های مالی و تقریبا تمام سیستم بانکی خویش را تحت کنترل وزارت خزانه‌داری آمریکا قرار داده است.

اقدامات قزاقستان تا آنجا متناقض است که می‌توان سه تعریف یا ارزیابی ناسازگار و ناهمسو را در نظر گرفت که هر کدام در نوع خود قانع‌کننده و منطقی خواهد بود. مورد اول این است که در قزاقستان گروه‌هایی در جایگاه برتر قرار گرفته‌اند که معتقدند نباید به روسیه، بلکه به غرب اتکا کرد.

مورد دوم می‌تواند این باشد که رهبری قزاقستان از آنچه در حال رخ دادن است بسیار نگران شده تلاش می‌کند رویکرد چندجانبه‌گرایی را حفظ کند، اما نمی‌داند چگونه این کار را انجام دهد.

مورد سوم این است که رهبری قزاقستان می‌داند که قطعاً نیازی به قطع روابط با «مسکو» ندارد، زیرا معلوم نیست چه بر سر اقتصاد جهانی خواهد آمد اما از بیم فشارهای خارجی، قزاقستان این تمایل را در سایه اقدامات و تصمیمات موقعیتی نادرست قرار می‌دهد. در صورت ارتکاب کوچکترین اشتباه محاسباتی، چنین وضعیت سیاست خارجی قزاقستان خطرات زیادی را به همراه داشته و فاقد چشم‌انداز بلندمدتی خواهد بود.

وجود چنین سیگنال‌های متناقضی از سوی قزاقستان نشانه‌ای از بحران قدرت در این کشور است. نخبگان قزاقستان در جهت‌گیری سیاست خارجی خود متفرق هستند. بخش قابل توجهی از آنها ارتباط خود را با تجارت غربی و بر این اساس با محافل حاکم سیاسی غرب و به خصوص بریتانیا و آمریکا حفظ می‌کنند.

بخش قابل توجهی از نخبگان و طبقه متوسط ​​شهری در جهان‌بینی خود غرب‌گرا هستند که درآمیختگی این موضوع با منافع مادی‌شان (وجود دارایی‌های مختلف در کشورهای غربی) چگونگی رفتار آنها را تعیین می‌کند. این ویژگی همچنین در مورد بخش زیادی نخبگانی که در مدیریت دولت مشارکت داشته و بر سیاست خارجی تأثیر می‌گذارند، صدق می‌کند.

علیرغم مشکلات ناشی از تحریم‌های ضد روسیه و فشارهای غرب بر قزاقستان، همکاری‌های اقتصادی بین «آستانه» و «مسکو» به طور پیوسته در حال توسعه بوده، تجارت متقابل رشد می‌کند و اجرای پروژه‌های مشترک پیگیری می‌شود. ارزیابی کلی از این روابط این است که جانب روسیه نیاز و علاقه‌ای به سیاست علنی روس‌گرایانه قزاقستان که ممکن است اقدامات آمریکا و متحدانش برای بی‌ثبات کردن قزاقستان را در پی داشته باشد، ندارد.

همچنین این درک وجود دارد که مهم‌ترین مسئله برای خروج قزاقستان از وضعیت بحران دائم، اتخاذ تصمیمات و انجام اقدامات برای پشت سر گذاشتن مدل اقتصادی کمپرادور ایجاد‌شده در زمان «نورسلطان نظربایف» است. یعنی حتی اگر همه منابع ملی اعلام نشود، پس حداقل باید قراردادهای موجود با شرکت‌های فراملی غربی بازنگری شود. البته چنین اقدامی به نوبه خود می‌تواند دلیلی برای تغییر رژیم سیاسی در قزاقستان توسط غرب و حمایت بخش قابل توجهی از نخبگان قزاقی باشد.

قرقیزستان

به دلیل عدم وجود منافع کلان اقتصادی کشورهای غربی در قرقیزستان و همچنین سطح بالای جهت‌گیری و وابستگی اقتصادی «بیشکک» به «مسکو» باعث شده تا این کشور با کمترین فشارهای خارجی مواجه شود. دخیل بودن قرقیزستان در پروژه‌های بزرگ با مشارکت روسیه به گونه‌ای ضامن حمایت‌های «مسکو» از این کشور در این مرحله آشفته و پرتلاطم شده است.

قرقیزستان در امر کمک به روسیه جهت دور زدن تحریم‌های غرب در رابطه با چندین نوع از کالاها دارای موقعیت پیشگامی بلامنازع در میان کشورهای آسیای مرکزی است. در روسیه به این گونه صادرات مجدد رسما «واردات موازی» گفته می‌شود که به صورت طبیعی این نوع فعالیت‌ها توجه آمریکا و اتحادیه اروپا را به خود جلب می‌کند.

با این حال تاکنون هیچ صحبت جدی از اتخاذ اقدامات جهت وضع تحریم‌های ثانویه علیه قرقیزستان مطرح نشده است که البته حجم این صادرات مجدد عمدتا برای اقتصاد قرقیزستان مهم است. تحریم‌ها تنها علیه 4 شرکت تجاری قرقیزی اعمال شده است که به نوعی حالت هشدار دهنده را داشته و تاثیر قابل توجهی بر همکاری‌های میان قرقیزستان و روسیه ندارد.

همزمان در یکی از گزارش‌های بانک توسعه اوراسیا گفته شده است که حجم صادرات اتحادیه اروپا، آمریکا و انگلیس به کشورهای آسیای مرکزی رشد قابل توجهی داشته است. ضمنا از نظر درصدی، بیشترین افزایش شاخص‌ها به قرقیزستان تعلق گرفته است. مواردی وجود دارد که به دلیل تحریم‌های غرب علیه روسیه، تجارت قرقیزستان با برخی از کشورهای اروپایی تا 300 درصد افزایش یافته است و حتی مواردی وجود دارد حکایت از رشد 38 هزار درصدی دارد.

البته این همه موارد به صادرات مجدد کالاهایی تعلق می‌گیرد که در فهرست تحریم‌ها قرار دارند. قرقیزستان همچنین در بخش بانکی نیز کاملاً فعال بوده و به انجام معاملات مالی به نفع شرکت‌های روسی کمک می‌کند.

تاجیکستان

مسئله اوکراین برای مدت طولانی در حاشیه تماس‌های رسمی روسیه و تاجیکستان قرار داشت و دو کشور در تعاملات خود به صورت عمده روی موضوعات منطقه‌ای و غالبا اوضاع مرزی تاجیکستان و افغانستان، روابط تاجیکستان و قرقیزستان، چشم‌انداز همگرایی تاجیکستان با اتحادیه اقتصادی اوراسیا تمرکز داشتند.

همچنین در روابط دوجانبه روسیه و تاجیکستان طیف وسیعی از پروژه‌های مهم در زمینه‌های مهاجرت نیروی کار، تجارت، انرژی و امنیت وجود دارد که پیگیری می‌شود. در نگاه اول، روابط روسیه و تاجیکستان پس از آغاز عملیات ویژه نظامی روسیه در اوکراین نیز دستخوش تغییرات قابل توجهی نشده است. رهبری تاجیکستان ضمن تاکید بر موضع بی‌طرفی، از اظهار نظر و اقداماتی که می‌تواند به عنوان حمایت آشکار از یکی از طرف‌های درگیر تعبیر شود، اجتناب می‌کند. تاجیکستان از ارزیابی‌های علنی در مورد ورود نیروهای روسی به اوکراین فاصله می‌گیرد و در سطح رسمی این موضوع مطرح نیست.

البته بی‌طرفی «دوشنبه» به تعدادی از عوامل اصلی و از جمله نگرانی از احتمال از دست دادن کمک‌های اقتصادی آمریکا ارتباط دارد. آمریکا ضمن افزایش تماس‌ها با تاجیکستان و کنترل تجارت خارجی این کشور با شریک اصلی آن (روسیه)، به دنبال محدود کردن اقدامات مستقلانه «دوشنبه» در زمینه تعامل با «مسکو» است.

همانند قرقیزستان رفتار محتاطانه رهبری تاجیکستان در متن بحران اوکراین ناشی از عوامل متعددی است که مهمترین آن وابستگی بالای اقتصادی تاجیکستان به روسیه است. تاجیکستان با تاکید بر بی‌طرفی خود، تنها کشوری در آسیای مرکزی است که اقدام به اعزام کمک‌های بشردوستانه به اوکراین نکرد.

ازبکستان

ازبکستان در مقایسه با سایر کشورهای آسیای مرکزی وضعیت استثنایی دارد که طی این مدت توانسته است تعاملات خود با روسیه و اتحادیه اقتصادی اوراسیا را بر اساس منافع فعلی و استراتژیک افزایش دهد. اگرچه مانند همه کشورهای منطقه، تمامی اقدامات ازبکستان در شرایط تحریم‌های ضدروسی بیشتر دارای جنبه موقعیتی است.

رفتار سیاست خارجی ازبکستان با وجود همه احتیاط‌کاری «تاشکند» موجب عصبانیت غرب شده است. این واقعیت این نکته را برجسته می‌کند که نخستین مورد اعمال تحریم‌های ثانویه در منطقه به ازبکستان تعلق می‌گیرد. در ازبکستان قشر نخبگان غرب‌گرا از نظر کمّی بسیار قابل توجه است، اما یک ویژگی مهمی وجود دارد که ازبکستان را از قزاقستان متمایز می‌کند: در ازبکستان چنددستگی نخبگان که در قزاقستان وجود دارد، مشاهده نمی‌شود.

اکثریت قریب به اتفاق نخبگان قزاقستان به اصطلاح کمپرادور هستند و می‌توانند برخلاف خطوط استراتژیک تعیین‌شده توسط رهبری عالی کشورشان اقدام کنند. نخبگان ازبکستان به صورت عمده همبستگی داشته و مهمتر از همه روی منافع ملی تمرکز دارند. علاوه بر آن می‌توان گفت که نخبگان ازبک به صورت کامل از خط مشی سیاسی رهبری کشورشان تبعیت می‌کنند.  

در چنین شرایطی، رهبری عالی ازبکستان بدون برجسته کردن مؤلفه سیاسی موضوع، صرفاً به طور عملی به دنبال استفاده از فرصت‌های اقتصادی جدید است.

وضعیت موجود و مشکلات منطقه

در مجموع تحریم‌های ضد روسیه و واکنش کشورهای آسیای مرکزی بازتاب‌دهنده مشکلاتی است که در درون خود کشور‌های منطقه وجود دارد و با جهت‌گیری‌های سنتی روابط اقتصادی آنها مرتبط است. کشورهای آسیای مرکزی همچنان بر تعیین رویکردهای مختلف خود نسبت به افزایش فشارهای غرب علیه روسیه با استفاده از اعمال تحریم‌ها ادامه می‌دهند.

برخی به طور علنی یا ضمنی تلاش می‌کنند همکاری‌های چند‌سطحی خود با روسیه را کم‌رنگ کنند و برخی دیگر با توجه به غیر قابل پیش‌بینی بودن آینده، روابط حسن اعتماد و سودمند با روسیه را به عنوان مبنا قرار می‌دهند و سعی می‌کنند سهم خود را به دست بیاورند و از حمایت‌های روسیه در جایی که چالش‌های خارجی می‌تواند بیشترین ضربه را وارد کند (مهاجران، هیدروکربن‌ها و لجستیک) برخوردار باشند.

آن عده از کشورهای منطقه که دارای نظام‌های سیاسی نسبتاً یکپارچه و سطح بالای حاکمیت واقعی است، بیشترین مقاومت را در برابر بحران اوکراین نشان می‌دهند که اینها ازبکستان و تا حدی کمتر ولی با ویژگی‌های خاص، تاجیکستان و ترکمنستان می‌باشند. قزاقستان و قرقیزستان به عنوان کشورهایی که سیاست‌های نامتعادل دارند و به طور همزمان با روسیه و غرب مرتبطند، بیش از همه در معرض تهدیدات قرار گرفته‌اند.

کشورهای منطقه از نظر سطح ثبات داخلی نیز ناهمگن هستند که این شاخص مستقیماً به میزان لیبرال بودن جامعه و قدرت عملکردی نهادهای دولتی وابسته است. در این رابطه، بالاترین سطح را ترکمنستان دارا بوده و پایین‌ترین سطح به قزاقستان تعلق می‌گیرد که وجه تمایز آن وجود اختلافات داخلی و ناهماهنگی‌های فعلا غیر قابل حل دانسته می‌شود. در قزاقستان و بیشتر از آن در قرقیزستان از مدت‌ها پیش توسط سازمان‌های غربی که مبتنی بر ساختار قبیله‌ای جوامع این کشورهاست، مکانیسم بازتولید بی‌ثباتی راه‌اندازی شده و نتیجه می‌دهد.

در شرایط موجود، بسیاری از کشورها و از جمله جمهوری‌های آسیای مرکزی نیاز به تجدید نظر نسبت به ماهیت کلان تاریخی رویدادهایی جهان دارند. نتیجه چنین اقدامی باید پیدا کردن راهی برای خروج از موقعیت به اصطلاح «راحت» و بازنگری سیاست خارجی چندجانبه‌گرایی خواهد بود که موضوعیت  خود را به سرعت دارد از دست می‌دهد.

تمایل به بالای سر خود نگاه داشتن «چتر» چندجانبه‌گرایی با این واقعیت تعیین می‌شود که کشورهای آسیای مرکزی کوچک و متوسط ​​بوده و همیشه نیازمند تضمین‌های امنیتی خارجی است که به این دلیل به طور فعال با بازیگران مختلف بین‌المللی تعامل می‌کنند. اما این پارادایم دیگر کار نمی‌کند و بایستی با در نظر گرفتن موقعیت جغرافیایی خود یکی از قطب‌های جهان پساغربی را انتخاب کنند، یعنی یا در کنار غرب (ائتلاف هژمونیک) یا در کنار جمع غیرغربی که چین، روسیه، ایران و سایر کشورها از جمله بیشتر کشورهای در حال توسعه (به اصطلاح «جنوب جهانی یا بزرگ») قرار گیرند.

انتخاب به این دلیل ضروری خواهد بود که رویارویی‌ها در سطح جهان بیش از پیش افزایش خواهد یافت و سازش‌ناپذیر خواهد شد: مدل تقابلی «دو قطبی جدید» در دستور کار جامعه جهانی قرار گرفته است.

پایان پیام/ح

منبع: فارس

کلیدواژه: آسیای مرکزی کشورهای آسیای مرکزی عملیات ویژه نظامی آسیای مرکزی چندجانبه گرایی رهبری قزاقستان غرب علیه روسیه کشورهای منطقه اتحادیه اروپا بحران اوکراین خود با روسیه سیاست خارجی سایر کشورها قابل توجهی تحریم ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۵۰۴۳۶۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

چرایی پیش‌بینی‌ناپذیری ایران فردا / قواعد بازی حکومت و جامعه پیچیده‌تر شده

فروزان آصف نخعی: در یازدهمین جلسه از سلسله نشست های جامعه مدنی موسسه رحمان، دکتر محمدجواد غلامرضا کاشی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، دیدگاه های خود را با عنوان «زندگی روزمره، دولت و جامعه مدنی» مطرح کرد. تغییر ماهیت جامعه مدنی، و برآمدن نیروهای جدید در فضای جامعه ایران، تغییر از نگاه هگلی به نگاه لوفوری برای تبیین جایگاه زندگی روزمره، ایجاد زبان جدید و گسترده توسط نسل های جدید به جای زبان قدیم که در انحصار دانشگاهیان بود، در سخنان کاشی از برجستگی ویژه ای برخوردار بود. پس از انتشار این سخنرانی در خبرگزاری خبرآنلاین، با توجه به حساسیت بحث، بازخوردهایی داشت. از این رو تلاش کردیم در گفت و گو با صاحبنظران ، تحلیل ها و اطلاعات بیشتر در اختیار مخاطبان قرار بدهیم. دکتر نعمت الله فاضلی استاد بازنشسته پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با توجه به حساسیت موضوع در گفت و گویی کوتاه، با تایید و نقد سخنان دکتر کاشی، دیدگاه های خود را در این زمینه مطرح کرد. این گفت وگو از نظرتان می گذرد: تایید و تصحیح برخی سخنان دکتر کاشی فاضلی با تاکید بر این که با «تحلیل آقای دکتر کاشی موافق» است که «ایران امروز به یک رویکرد زندگی‌گرا رسیده» و «همچنین ایرانیان به یک آغاز جدید نیز نیاز» دارند در باره نگاه کاشی به نگاه هگلی به جامعه مدنی گفت: «تصور نمی کنم جامعه مدنی در ایران حتی به معنای هگلی اش به طور کامل مضمحل شده باشد. بلکه می توان گفت شکل های جدیدی دارد گسترش می یابد. ولی این را هم قبول دارم که نقش زندگی روزمره و کنش‌گری های روزمره و نقش عاملیت فردی، بسیار وسیع و گسترده شده است. ضمن این که قبول دارم آن رژیم‌های حقیقت مانند گفتمان های ناسیونالیستی، اسلام گرایی، یا چپ مارکسیستی یا هر شکل دیگری از کلان روایت ها به پایان راه خود رسیده اند. آن ها همچنین نمی توانند و قادر نیستند انسجام بخش به جامعه برای تحولات باشند. اما سازماندهی جمعی برای پیشرفت اجتماعی یک ضرورت تام است و نمی تواند از بین برود.» او با تاکید بر این که «جامعه مدنی آریستوکرات که در سخنان آقای دکتر کاشی بود، شاید تعبیر مناسب و درستی برای دوره مشروطه و دوره پهلوی اول باشد، اما در دوره پساانقلاب ۵۷ پس از مدتی طبقه آریستوکرات نداشتیم» گفت: « از این رو نمی توانم بگویم جامعه مدنی آریستوکرات بود، زیرا ما با دانشگاه توده مواجه شدیم. دانشگاهی که همگانی است و قشر تحصیلکرده، محدود به طبقات اعیان و اشراف نبود. به همین دلیل تحصیلکردگان، و دانشگاهیان، روزنامه نگاران، هنرمندان، نویسندگان، خوانندگان، یک طبقه متوسط فراگیر فرهنگی را تشکیل داده بودند که هنوز هم همین است. البته دیدگاه دکتر کاشی را قبول دارم که جامعه مدنی آریستوکراتی که در دوره های مشروطه و پهلوی شکل گرفت، و حتی در اوایل انقلاب نیز تا حدودی بود، در حال حاضر دیگر برای ما معنا ندارد، و نمی تواند کارکردی در تحولات اجتماعی داشته باشد. ولی طبقه متوسط فراگیر فرهنگی، اتفاقا از طریق سبک زندگی و تجربه های زندگی روزمره اش، از طریق تجربه های بدنمند و جسمانی اش، و از طریق تجربه هایی که معطوف به امور بسیار ساده زندگی هست، دارد مقاومت می کند و به حاکمیت فشار می آورد، و نیروهای مسلط سیاسی را به چالش می کشد، که نمونه بارز آن زنان هستند.»
جمعیت، شرایط پیچیده و دلایل آن این استاد بازنشسته دانشگاه با اشاره به این که قبول دارد «در وضعیت بسیار پیچیده قرار داریم» گفت: « این تعبیر دکتر کاشی رو تایید می کنم که وضعیت کنونی نسبت به دوره مشروطه و دیگر دوره ها بسیار پیچیده‌تر و خطرناک‌تر است. زیرا در سال های ۱۳۰۰ و قبل از آن، جمعیت ایران حدود تا ۱۲ میلیون نفر بود. این جمعیت اکنون به حدود ۹۰ میلیون نفر افزایش یافته است. بنابراین جمعیت ایران ۹ برابر شده است. بنابراین جامعه ای با این حجم جمعیتی، و حضور تکثری از گرایش های سیاسی، اخلاقی، فرهنگی، و اجتماعی، طبیعی است پیچیده و پیش بینی‌ناپذیرتر باشد. فراموش نکنیم به میزانی که جمعیت برای مثال از ۱۰ میلیون نفر به ۲۰ میلیون نفر افزایش می یابد، پیچیدگی جامعه نیز به صورت تصاعد هندسی ضریب دو نمی خورد، بلکه ضریب تا ۱۰ می خورد.» او افزود: « با موقعیت جدید، جامعه ایران دیگر جامعه عشایری و حتی روستایی نیست. بلکه بیش از ۷۵ درصد جمعیت جامعه ایرانی در کلانشهرها و شهرها زندگی می کنند. این ساختار شهری و کلانشهری، حیات ذهنی، روانی، عاطفی، اخلاقی، وسیاسی بسیار پیچیده و متفاوتی از حیات ذهنی و اجتماعی تمام دوره های گذشته ما به وجود آورده است.» فاضلی سپس به سطح سواد به عنوان عنصر دیگری از پیچیدگی جامعه ایران یاد کرد و گفت: «باید بگویم جامعه باسواد شده است. در دوره مشروطه تنها ۵ درصد جامعه باسواد بودند. امروزه حداقل ۸۰ درصد شهروندان جامعه ایرانی باسواد هستند؛ به عبارت دیگر جامعه خوانا و نویسا است. که این امر خود به تنهایی در جامعه ۹۰ میلیون نفری ایران، موتور بسیاری از تحولات و گرایش های بسیار پیچیده ای در جامعه شده و هست.» ناکامی های سه تجربه بزرگ این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه به سه تجربه مهم در تاریخ معاصر ایران اشاره کرد و گفت: « سه تجربه انقلاب مشروطه، شکل گیری ملت دولت جدید و انقلاب ۱۳۵۷، ناکامی هایی داشته اند که تجارب شان بر روی هم انباشته شده اند. این تجربه ها، ذهنیت اجتماعی ایرانیان، و تصور جمعی از خود و تاریخ خودشان را بسیار بسیار پیچیده تر از هر زمانی دیگر کرده است.» او سپس گفت: «برخوردهایی هم که حکومت از سال ۱۳۸۸ تا ۱۴۰۱ به عمل آورده، جامعه را عصبی‌تر، و پیچیده تر و خلاف آنچه از اعمال خشونت منظور بوده، ایجاد شده است. به همین دلیل من با این سخن آقای دکتر کاشی به طور کامل توافق دارم؛ جامعه ما از دوره مشروطه و دوره آغاز شکل گیری ملت دولت رضا شاه، بسیار وضعیت پیچیده تر و مسایل و بحران های آن، بسیار بسیار حادتر است.» فاضلی در ادامه به مسایل بسیار مهم جدید مانند «بحران محیط زیست به این معنا که آب، خاک، و هوای زمینی که در آن سکونت داریم، همه دچار تنش های بزرگ» است اشاره کرد و گفت: «زندگی و بقا دچار چالش جدی شده است. می خواهم تاکید کنم بحران محیط زیست در کنار ابرچالش‌های های دیگر نیاز به یک آغاز جدید را گوشزد می کند. راهبردهای گذشته، چه آن راهبردی که دولت اختیار کرده بود و چه راهبردی که مردم یا گروه های سیاسی داشتند، برای بقا یا بهبود جامعه دیگر کفایت نمی کنند تا جایی که راهبردهای مذکور حتی پایداری نسبی و موقت نیز ایجاد نمی کنند.» دشواری تحلیل آینده ایران به دلیل رخدادپذیری آن فاضلی نظرش را در باره تحلیل آینده این گونه بیان می کند: «این که آینده چه رخ خواهد داد، بسیار دشوار است، با اطمینان و قطعیت نمی توان از آن سخن گفت. زیرا جامعه امروز ایران رخدادپذیر شده است. منظورم از رخدادپذیر این است که مجموعه، تنش ها و تعارضاتی که در جامعه بین حاکمیت و مردم ، و گروه های گوناگون به وجود آمده، جامعه را مستعد تنش های خیلی بزرگ و ناگهانی بر اساس رخدادهای کوچک اما حساسیت‌برانگیز کرده که می تواند از این طریق تحولاتی را رقم بزند به نحوی که زمینه اجتماعی و سیاسی را تغییر بدهد. نظری بر تحولات ۱۳۸۸ به این سو نشان می دهد رخدادهای کوچک همواره زمینه ساز تغییرات بوده اند. هم بازی حکومت در عرصه سیاسی، و هم بازی بازیگران درون جامعه در مقابل آنان قواعد پیچیده تری پیدا کردند. این است که در جامعه رخدادپذیر ما نمی توانیم با تبیین علل و عوامل سیستمی یا تبیین علل و عوامل مادی عینی موجود، تصویر آینده را نشان بدهیم.» این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه با اشاره به این که «طیفی از حکومت، تنها راهبرد مبتنی بر خشونت و ابزارهای متناسب با آن را به کار گرفته» گفت: « حال باید دید که این ابزارها تا چه اندازه قادر بوده رخدادهایی را که شکل می گیرند، مدیریت بکند. زیرا در وضعیتی که در حال حاضر قرار دارد، در ظاهر جامعه ساکت است، ولی در ناآرامی های گذشته نیز چنین بوده است.» چرا تاکنون «آغاز» شکل نگرفته؟ فاضلی سپس نظریه ضرورت شکل گیری «آغاز نو» را مورد انتقاد قرارداد و گفت: «دیدگاهی که آقای دکتر کاشی ارائه کردند، این است که آغازی باید شکل بگیرد. منظور ایشان از شکل گیری آغاز این است که تمام آنچه حکومت در گذشته تا الآن برای مواجهه با ابرچالش ها داشته، کنار بگذارد، و طرحی نو دراندازد. پرسشی که ایشان پاسخ نمی دهد، این است که چرا تا حالا چنین آغازی شکل نگرفته است؟ چرا حاکمیت که مدت های طولانی است نسبت به وضعیت چالشی کشور آگاه شده ، طرحی نو در نینداخته است؟ پاسخ به این پرسش برعهده اندیشمندان علوم سیاسی است. ایشان در این باره پاسخی نداده اند. تنها به این اکتفا کرده اند که راه های گذشته را تجربه نکنیم و طرحی نو درانداخته شود.» او افزود: «تصور من این است تا زمانی که میان جامعه و حکومت توازن قوا برقرار نشود، احتمالا جناحی در حکومت مایل است کماکان از ابزار زور استفاده کند. مگر این که سیر تحولات جامعه به گونه ای پیش برود، که تولید قدرت مورد نظر جناح مذکور، برای حاکمیت به صرفه نباشد. در این صورت به طرحی نو خواهد اندیشید و آغازی را دنبال خواهد کرد.» شرایط شکل گیری آغاز؛ اشتباه کردم این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه در پاسخ به این سوال که «آیا جامعه به این توانایی می رسد که تولید قدرت بیش از حد برای نظام سیاسی مقرون به صرفه نباشد، و به اتخاذ آغازی تازه ناگزیر شود؟» می گوید: «تصور می کنم به این سادگی ها، چنین آغازی شکل نخواهد گرفت. در جنبش مهسا تصور می کردم که اگر حکومت به پایداری سیاسی نسبی برسد، آغاز و طرح نو خود را مطرح می کند، ولی اشتباه کردم.». فاضلی در ادامه افزود: «البته این ها به این شرط است که تحولات غیرمترقبه ای مثل جنگ در منطقه، فشارهای بین المللی خیلی وسیعتر از آنچه که تاکنون بوده است، یا تحولاتی در راس هرم نظام سیاسی، رخ ندهد. اگر چنین تحولاتی رخ ندهد و بخواهد تنها در یک روالی که تا کنون تجربه شده، یعنی درگیری میان حکومت و ناراضیان، معترضان، و به طور خلاصه مردم، فکر می کنم آن چیزی که تعیین کننده خواهد بود «برخورد» بعدی است که آیا بعد از آن، حکومت به این نتیجه می رسد که برای حفظ و پایداری خودش، باید تحولات بنیادینی را در گفتمان، سیاست ها، اقدامات، برنامه ها و اجراهای خودش، ایجاد بکند، یا نه؟ به غیر از مقاومت زندگی گرایی، فلج سازی بوروکراسی کشور فاضلی با تاکید بر این که « آقای دکتر کاشی به درستی اشاره کردند در جامعه نیروهای زندگی گرا، و سیاست زندگی، حاکم شده است» سپس گفت: « ایشان همچنین زندگی گرایی و سیاست زندگی را از ایدئولوژی های اسلام گرایی، ملی گرایی، و چپ گرایی و لیبرالیسم گرایی متمایز کرده و گفته اند که این زندگی گرایی شکل جدیدی از سیاست است که در جامعه ظاهر شده است. اما پرسش این است که زندگی گرایی اگر بخواهد به صورت آلترناتیو و یا بدیلی برای سیاست حاکم باشد، هنوز از تعریفی روشن برخوردار نیست و تنها در جایگاه مقاومت می‌تواند کارهایی را به پیش ببرد. ولی در وجه ایجابی ، نمی تواند سامان سیاسی جدیدی را ایجاد کند.» او افزود: « فراسیاست مردم، در مقابل سیاست حاکمیت، فقط زندگی گرایی نیست. مردم به عنوان نیروهایی که در بدنه بوروکراسی و سازمان های جامعه فعالیت می کنند، چون ناراضی و برخی حتی خشمگین هستند، عموما با اشکال پیچیده ای از کارشکنی ها، سستی ، بی توجهی ، عدم انجام وظایف کاری، کارشناسی، و اداری، در عمل ماشین بوروکراسی و اداری و سازمانی نظام حکمرانی را با چالش روبه رو کرده اند. این چالش بیشتر هم خواهد شد. به ویژه اگر در نظر بگیریم که نارضایتی های ناشی از شرایط اقتصادی زندگی، که تورم و مالیات ها به مردم تحمیل کرده، روز به روز مردم را بیشتر به این سمت و سو سوق می دهد که هرجایی که هستند، ماشین دولت را کندتر و کندتر بکنند.» این استاد سابق دانشگاه، با اشاره به این که «این ها، هزینه های تولید قدرت حکومت را بسیار بسیار سنگین می کند. از این رو فقط سیاست زندگی گرایی نیست که مقاومت را ایجاد کرده است، بلکه شکل های پیچیده ای از ناهمکاری، با هدف ها و برنامه های حکومت در نظام اداری هم شکل گرفته است.» افزود: « به هر اندازه که دولت به قطبی شدن جامعه دامن بزند، یعنی نیروهای حامی و طرفدار خودش را به طور نمادین متمایز بکند، و سیاست حامی پروری اش را گسترش بدهد، در عمل هم تنش های زندگی گرایی، و هم تنش های بوروکراتیکی که مردم ایجاد می کنند، کار را برای ایجاد ثبات سیاسی توسط حاکمیت دشوار و دشوارتر می کند. از این رو می خواهم بگویم تنها در صحنه خیابان ها نیست که شاهد تنش حاکمیت با مردم هستیم. زیر پوست سازمان ها هم تنش بزرگی، شکل گرفته است.» سناریوهای آینده فاضلی در ادامه در ارتباط به سناریوهای آینده تاکید کرد که تصور می کند «یکی از سه سناریو، ممکن است در آینده نزدیک، یعنی در دو سه سال آینده، ورق را برگرداند.» او سه سناریو را این گونه شرح داد: سناریوی اول: تغییر از طریق وقوع رخدادی در نیروهای سیاسی درون حاکمیت، و یا در حوزه رهبری .و ... سناریوی دوم: ایجاد ناآرامی ها، و یک درگیری دیگر . سنارویوی سوم: عدم توانمندی حاکمیت در تامین هزینه های حرکت های فرسایشی و کاهنده ای که میان سیاست زندگی مردم و کارشکنی های گسترده در سازمان ها وجود دارد. طبیعی است اگر سه مورد بالا با تنش های منطقه ای، تحریم های گسترده تر، یا بحران های زیست محیطی ناگهانی شدیدتر همراه بشود و تدبیری کارگشا برای مهار آن اندیشیده نشود، سرعت تغییرات افزایش می‌یابد.» بیشتر بخوانید: حال خراب سیاست های فرهنگی / قانون چیست، صدا و سیما و دولت چه می گویند، مردم چه می کنند؟/ بدون تفکیک نهادی سیاست فرهنگی نخواهیم داشت
زوال نگرانی مشترک متفکران امروز از فوکویاما و پیکتی تا عجم‌اغلو/ فناوری الزاما موجودی معصوم نیست
انقلاب علمی خاموش و انفعال ما / پیشگامی تولید فکر نیازمند آزاداندیشی از قیدهای تحمیلی است ۲۱۶۲۱۶ برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901723

دیگر خبرها

  • مکرون: اعزام نیرو به اوکراین را منتفی نمی‌دانم
  • اینسایدر: برنامه پوتین جنگ همه‌جانبه با ناتو نیست، تضعیف درونی است
  • قرارداد ۴۴ میلیون دلاری ازبکستان با تجار افغانستانی
  • چرایی پیش‌بینی‌ناپذیری ایران فردا / قواعد بازی حکومت و جامعه پیچیده‌تر شده
  • دور جدید رایزنی‌های دوجانبه روسیه و ترکیه درباره مسائل سازمان ملل
  • هدف آمریکا از خرید ۸۱ فروند جنگنده روسی از قزاقستان چیست؟
  • مبارزه کاراته‌کاران خراسان رضوی در مسابقات آسیای مرکزی
  • تصویرنگاری نرم از مداخله‌گرایی آمریکا
  • توسعه همه جانبه مناسبات با آفریقا از اولویت‌های سیاست خارجی ایران
  • توسعه همه جانبه مناسبات با آفریقا از اولویت‌های سیاست خارجی ایران است